صدای گریهی کودکی فضای مکه را فراگرفته بود، کودکی که چه کسی میدانست اوست راهنمای بشر ؟! کودکی که بعدها دنیا را از بزرگی و شکوه خود به وجد آورد ، کودکی که دنیا را به سوی مسیر سعادت فرستاد، کودکی که خداوند مژدهی آمدن او را قرنها پیش از آمدنش داده بود، کودکی که شکوه او دنیا را مجذوب خود کرد و بالاخره درود بر این کودک باد که ما امروزه او را خاتم الانبیا و معلم جهانیان میدانیم.
آری محمد بود که با آمدنش دنیا را از برکت وجود خویش پرکرد و با شکست دادن سران بزرگ طایفهها و نجات دختران که قرن ها بود مونس و همبستر خاک شده بودند و خاک که مادر زمین است به جای آنکه بوی وجود اجدادان و بزرگی آن ها را بدهد و صدای پند و اندرز های آنها از عمق خاک به گوش رسد، بوی تن مرده ی دختران را می داد و صدای گریه ی آنها هنوز هم آوا و موسیقی خاک به شمار میآمد، محمد با بوسیدن دستان کوچک دختر خویش در مقابل بهت جاهلان به آنان نشان داد که دختران هم انسانند و قابل احترام! و با همین کارهایش بود که یگانگی خداوند و دین مبارک اسلام را به گوش جهانیان رساند.
آری محمد-صلی الله علیه و سلم- بود که با کارهای نیکش دنیا را مدهوش وجود خویش کرد و چه بسا اگر این کارها را نمی کرد مانند بسیاری از اجدادنمان بدون آنکه نامی از خود به جا بگذارند در دل خاک فراموش می شد.
اما اکنون که اینها را می نویسم با وجود گذشت قرن ها هنوز پسرکان به مبارکی نام اوست که نام محمد را بر آنان می نهند.
ای محمد! تو بزرگی و در نظر جهانیان شخصیتی متعالی داری زیرا تو با وجود اینکه بی پدر بزرگ شدی و در سن 6 سالگی مادری که همیشه نگران آینده ات بود را از دست دادی اما هرگز ناامید نشدی ، هرگز خدا را به خاطر نداده هایت شکوه نکردی ، تو همواره از بزرگی و عظمت و حمد و ثنای او سخن گفتی در حالی که این صبر هر مومن و هر ایوبی نیست.
راست است که هنوز هم که هنوز است مادربزرگان در حالی که نوه های خود را سخت در آغوش خود می فشارند و دانه های تسبیح را بابغض و چشمان اشک آلودشان می گردانند، ورد زبان و دهایشان با یاد و درود بر تو فرستادن می چرخد، داستانهایی از بزرگی و کرامت واعمال و کارهایت و از محبت خدا به تو داستانها می گویند، اما هرگز نفهمیدم چرا مادران و بزرگان از گفتن داستان هایت اینقدر شوق کرده و اشک از چشمانشان جاری می شود! تا اینکه امروز خواستم بندی درباره ی تو بنویسم، دستم لرزید و قلبم به تپش افتاد و خودکار از ورای دستانم شل شد تا اینکه فهمیدم که نه، تو اصلاً نامت مبارک است و یادت عزیز پس سلام و درود خداوند بر تو باد و با خود عهد بسته ام که هر وقت وجودم در خود تهی شد آن را از عشق تو پرکنم تا یادم ، ذهنم ، قلبم و وجودم در راه خدا و هدفم ایمان و خدمت به خدا و راه او باشد ای اسوه ی مسلمانان!
نظرات
امینی
20 تیر 1392 - 09:24مرحبا چه زیبا دل نوشتهات را بر کاغذ آوردی و از آن محبوبِ دل یاد کردی و ارادت خود را تقدیمش نمودی. دلت آسمانی و قلمت پر رونق باد.
کمال آذری
21 تیر 1392 - 08:26سلام سارا خانم عمرت طولانی ومحمدی باد. قلمت استوار ونورانی باد.هه ر بژی بوخوت وقلمت . زور جوان بوو.
بدوننام
24 مرداد 1392 - 02:24کاش خودت و با خواست خودت نوشته باشی و تحمیلی نباشد